کیست که بتواند بگوید به راستی کیست؟



واژهها فقط حجابی هستند بین ما و حقیقت وجودی ما، ولی اگر بخواهید بدانید که چه فعالیتهایی انجام دادهام یا تحصیلاتم چیست، باید خلاصه بگویم که دانشآموخته رشته فیلمسازی از دانشگاه هنر تهران هستم و در دبیرستان ادبیات خواندهام. همواره قلم و کاغذ و کلمه با من عجین بوده است تاجایی که در دوران کودکیم مادرم به بهانه کتاب داستان، مرا سر میز غذا مینشاند و در حالیکه حواس مرا به قصه گوییهای خودش معطوف میکرد، لقمهای غذا در دهانم میگذاشت.
مادرم اولین معلم و اولین الهامبخش معنوی من بوده است و هم او بود که برای اولین بار قلم را در بین انگشتان کودکانهام گذاشت و اولینها، همیشه مهمترینها بوده اند. یادم میآید که همبازیای نداشتم به جز مادرم و کتابهای قصهام. البته یک همبازی جالب دیگر هم داشتم وآن ضبط صوتی بود که مادرم نوار کاستی در آن میگذاشت و دکمه ضبط را میزد و میرفت تا به کارهای روزانهاش برسد و من ساعتها برای آن شیء بیجان داستان میگفتم.
میپرسید چگونه؟ از آنجایی که خیلی کوچک بودم و سواد نداشتم، به تصاویر کتاب قصههایی که اطرافم پخشوپلا کرده بودم نگاه میکردم و با نیروی تخیل، داستانی کودکانه را بدون هیچ فاصله گذاری و توقفی، برای شنوندگان خیالی خویش روایت میکردم .سالها بعد نیز برسر همین کار بازگشتم... منظورم سالهای پس از دوران دانشگاه و تجربه دنیای فیلمسازی، تبلیغات، فروش و مارکتینگ است. سالهای پرهیاهویی است که از پی سفرهای معنویام به هندوستان و همچنین قونیه ترکیه، برایم کمرنگ و کمرنگتر شدند تا سرانجام سپری گردیدند. به قول مولانا جلال الدین محمد بلخی:
" آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد "
آری سفرها کردم ... در مراکز مراقبه و یوگا و جلسات آموزشی معلمین معنوی بسیاری گوش و چشم و ذهن خویش را معطوف به کشف حقیقت وجودی خویش کردم تا سرانجام پی بردم که برترین استادها، کسانی هستند که تو را به کشف استاد الهی درون خویش رهنمون میشوند زیباترین مسیرها، مسیری است که از (قلب) میگذرد.
قلب نه به معنای فیزیکی آن بلکه به معنی درگاهی به سوی عشق و عواطف ناب انسانی است که وجه تمایز بشر و سایر موجودات در هستی میباشد اگرچه همه انها نیز به نوعی منتشرکننده عشق باشند اما انسان که دارای قدرت اختیار نیز هست، کانالی بس قدرتمند برای انتشار و استقرار عشق و نور الهی بر زمین است. بعد از آشنایی با مراقبه ساکن و استاتیک خودنگری - که از شما میخواهد روزهای متمادی روزه سکوت داشته باشید و با تمرکز بر دم و بازدم طبیعی خویش، به عمیقترین لایههای وجودی خود و الگوهای عمیق ذهنی ریشهداری وارد شوید که زندگی پس از زندگی با شما همراه هستند تا سر انجام راه تعادل را بیاموزید - وارد جهان پرشتاب و مراقبه داینامیک (سماع) در یکی از سفرهایم به قونیه ترکیه شدم.
دنیای شگفت این مراقبه چرخان به سان چرخش ذرات اتم بر گرد هسته مرکزی در این کیهان، شمس سوزان حقیقت چون آتشی گداخته تمام دانستههای مرا در خود سوزاند و خاکستر کرد تا آن کودک خام، از دنیای پختگی به جهان سوختگان بینام و نشان وارد شود که همان وادی هیچ است.
هیچ بدان معنا که بعد از دانستن چیزهای بسیار، خواهی فهمید که در پیشگاه الهی هیچ نمیدانی و پس از کسب موقعیتهای اجتماعی و مالی، همه را وامیگذاری و وارد سکوت درون یا همان بیذهنی میشوی و در مییابی این متعلقات ازتباطی با خود حقیقی تو ندارند. بیذهنی به معنای بیخبری نیست بلکه به معنای آگاهی مطلقی است که شاهد و ناظر بر حقیقت کل هستی است و این وحدت وجود میسر نمیشود مگر با ذهنی پاک و سالم و قلبی مشتاق که همه موجودات را به دیده محبت مینگرد و هیچکس یا هیچ باوری را بر دیگری برتر نمیداند و درک میکند که همه اینها انوار گوناگون رنگینکمان زندگی موقت زمینی هستند و خداوند از این رو ما را در مسیرهای گوناگون بر انگیخت که یکدیگر را بشناسیم، نه اینکه یکدیگر را خار کنیم.
از آن پس زندگیام را صرف گسترش تولید کتابهای صوتی کردم که در گذشته فقط به نابینایان کشورم هدیه میدادم اما از آن پس به صورت گوینده و تهیهکننده رسمی، به تولید قانونی نسخههای صوتی کتابهایی همت گماشتم که عموما شرح سفرنامهها و یا سرگذشت نامههای حقیقی افرادی است که به نوعی استاد معنوی بودهاند و یا تاثیر زیادی در سطح ارتقای دانش کمال داشتهاند.
وجه تمایز آثار صوتی بنده با سایر کتابهای صوتی در این است که مزامینی را انتخاب مینمایم که خود، آنها را درک و تجربه کرده باشم و معمولا در مقدمه هر کتاب، یک فایل صوتی مجزا قرار میدهم که دلایل صوتی شدن آن کتاب و یا ارتباط معنوی خود را با موضوع یا نویسندهاش شرح میدهم و چنین میشود که شاعر میفرماید: "هرآنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند." دیگر اینکه با انتخاب موسیقی صحیح و فضاسازیهای صوتی خاص، زمینه انتقال مفاهیم و حسهای موجود در کلمات را برای مخاطبین تسهیل میکنم.
یکی دیگر از نعمتهای زندگیم این است که به لطف پروردگار و حمایت مخاطبین عزیزم موفق به اجرای پویشهای خیریه مردمی در مناطق محرومی از وطنم ایران شدم و چندی بعد نیز به درخواست مخاطبینم، آموزش سماع و مراقبه را در حد تجربه و بضاعت خویش به آنان شروع کردم که منجر به برگزاری کارگاهها و کلاسهای حضوری و آنلاین در داخل و همچنین خارج از وطنم شد. همچنین به دلیل درخواست مخاطبین کتابهای صوتی و عزیزانی که در حوزه سماع به آنها انتقال تجربه میکنم، مدیریت گروههای مسافرتی به قونیه ترکیه را در ایام تولد و همچنین وفات حضرت مولانا که شبهای عروس نامیده میشود، برعهده گرفتم و مادامی که مشتاقان از من بخواهند تا همسفرشان باشم، من نیز چون یک همسفر در کنار آنها خواهم بود تا با یکدیگر در دنیای ادبیات، فرهنگ و عرفان کهن ایران زمین سیر کنیم.
من هنوز هم مسافری کوچکم در مسیر کسب آگاهی و آزمون و خطاهای درونی خویش به مانند همه همنوعانم و چه مبارک زمانی که در طی این مسیر بتوانم با مشتاقان حقیقی آگاهی و کسب معرفت، هم قدم شوم و تا مادامی که مقرر باشد، یاد میدهم و یاد میگیرم زیرا عالیترین مرحله عشق، (خدمت کردن) به تمامی موجودات و از جمله به اشتراک گذاشتن دانشی است که با سختی و با عنایت پروردگار کسب کرده باشی. بخشش، صرفا منحصر به مادیات نیست بلکه شما میتوانید عشق و لبخند خود را نثار دیگری کنید اما هوش دارید که به فرموده پیامبر صلح و راستی یعنی حضرت مسیح: (مرواریدهای خود را پیش سگان و خوکان نیافکنید زیرا آنها را پایمال کرده، برمیگردند و شما را میدرند) باشد که همگی ما بتوانیم به عالیترین درجات آگاهی، صلح و عشق درونی برسیم که در این زندگی کوتاه زمینی برای ما مقدور است.
باشد که از مرکزی که آنرا اراده پروردگار میدانیماش آن هدف والا، اراده کوچک هر انسان و موجودی را هدایت کند. آن هدفی که پیامبران الهی و اساتید برتر آن را میدانند و در خدمت آن هستند. باشد که تمامی جنگها خاتمه یابند و طرح الهی، عشق، خرد و اراده انجام کار نیک بواسطه نژاد بشر به زمین بازگردد. آمین
بیتا خداداد؛ تیر 1403